Nobody
Nobody

Nobody

اون بخش از حافظه و خاطرات مربوط به تو که توی مغزم بود رو دور ریختم پاکش کردم و دیگه وجود نداره، همونجوری که خودت همیشه می خواستی.....

سال 1403 چیز جدیدی نیس جز ادامه مزخرفتر از 1402

این وبلاگ از خیلی وقت پیش کارشو شروع کرده و فراز و‌ نشیبهای زیادی رو مثه خود من پشت سر گذاشته و به اینجا رسیده خیلیا بودن تو این مسیر که دیگه نیستن یا بهتره بگم گم و‌گور شدن ! و شاید وقتش رسیده که این وبلاگ خسته هم بازنشسته بشه و بره پی کار خودش!! شاید دیگه چیزی نباشه برای کسی یا از کسی گفتن …..

این دنیا واسه آدمای درونگرایی که به سختی دوست پیدا میکنن ساخته نشده و واقعا زندگی ناخوشایندی خواهند داشت…

یکیش خود من!

بعد از آخرین برفی که بهمن ۱۳۹۸ کذایی دوباره از دیشب یه برف نسبتا سنگین ولی قشنگی شروع به باریدن کرد و از کل شهرو با پیاده تنهایی چرخیدم و انصافا هوای هوای دو نفری و زوجه،

هیچوقت آدم خوش عکسی نبودم و این همیشه باعث ناراحتی من بوده و هست.

کاش این ماه نکبت و مزخرف بهمن هر چه زودتر تموم شه خیلی دیگه داره کشش میده .