بازم یه سال جدید دیگه بازم این تکرار بدون توقف هر ساله اما با یه تفاوت که قراره همون سالی باشه که کلی اتفاقای خوب بیوفته واسم ! البته بگم این در حد امیدوارم و اینجور کلماته.
پ.ن: رنگ سال آبی بنفش و حیوون سال ببر چه شود.
"حمید سلیمی"
برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم که دوستمان نمی دارند، همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که دوستمان دارند، اما ما دوستشان نداریم. به آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می خوریم و همواره بر می خوریم، اما آنانی را که دوست می داریم همواره گم می کنیم و هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم…! برخی ما را سر کار می گذارند، برخی بیش از اندازه قطعه گم شده دارند و چنان تهی اند و روحشان چنان گرفتار حفره های خالی است که تمام روح ما نیز کفاف پر کردن یک حفره خالی درون آنان را ندارد… برخی دیگر نیز بیش از اندازه قطعه دارند و هیچ حفره یی، هیچ خلائی ندارند تا ما برایشان پُرکنیم. برخی می خواهند ما را ببلعند و برخی دیگر نیز هرگز ما را نمی بینند و نمی یابند و برخی دیگر بیش از اندازه به ما خیره می شوند…گاه ما برای یافتن گمشده خویش، خود را می آراییم، گاه برای یافتن «او» به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چیز می رویم و همه چیز را به کف می آوریم و اما «او» را از کف می دهیم. گاهی اویی را که دوست می داری احتیاجی به تو ندارد زیرا تو او را کامل نمی کنی. تو قطعه گمشده او نیستی، تو قدرت تملک او را نداری. گاه نیز چنین کسی تو را رها می کند.
قطعه گمشده / شل سیلور استاین
به نظرم بی فایده ست وبلاگ نویسی واسم وقتی چیزی واسه نوشتن نیس اصن که چی بشه؟! مگه من نویسنده یا چیزیم؟!
مگه لزومی داره حتما چیزی بنویسم؟! بیخیال بابا کو گوش شنوا؟! کو کسی که بخواد به این دری وریا اهمیت بده!!!
تمومه دیگه!! خسته شدم!!
پایان
جدی نگرفته شدن دست کم گرفته شدن و مقایسه شدن با دیگری شاید بدترین چیز تو یه رابطه باشه و خیلی زود اونو به بن بست برسونه.