Nobody
Nobody

Nobody

برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم که دوستمان نمی دارند، همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که دوستمان دارند، اما ما دوستشان نداریمبه آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می خوریم و همواره بر می خوریم، اما آنانی را که دوست می داریم همواره گم می کنیم و هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم…! برخی ما را سر کار می گذارند،‌ برخی بیش از اندازه قطعه گم شده دارند و چنان تهی اند و روحشان چنان گرفتار حفره های خالی است که تمام روح ما نیز کفاف پر کردن یک حفره خالی درون آنان را ندارد… برخی دیگر نیز بیش از اندازه قطعه دارند و هیچ حفره یی، هیچ خلائی ندارند تا ما برایشان پُرکنیمبرخی می خواهند ما را ببلعند و برخی دیگر نیز هرگز ما را نمی بینند و نمی یابند و برخی دیگر بیش از اندازه به ما خیره می شوندگاه ما برای یافتن گمشده خویش، خود را می آراییم، گاه برای یافتن «او» به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چیز می رویم و همه چیز را به کف می آوریم و اما «او» را از کف می دهیمگاهی اویی را که دوست می داری احتیاجی به تو ندارد زیرا تو او را کامل نمی کنی. تو قطعه گمشده او نیستی، تو قدرت تملک او را نداری. گاه نیز چنین کسی تو را رها می کند.

قطعه گمشده  / شل سیلور استاین

نظرات 1 + ارسال نظر
رها چهارشنبه 25 اسفند 1400 ساعت 01:59 http://raha-bash.blogsky.com

چقدر خوب گفته.
کلا آدمیزاد وسط این همه روابط گیج و گمه.

آره دقیقا همینطوره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.